با یاد و نام خداوند بزرگ
گزارش سفر به منطقه شیمبار و شلال در معیت گروه کوهنوردی اوج
ساعت یک نیمه شب 6فروردین 1400 بود که میبایست بادو دستگاه مینی بوس و 35 نفر از همسفران سفر خود را به منطقه شیمبار خوزستان و چهار محال و بختیاری آغاز کنیم
بعلت کمبود جا قرار شد کوله ها و وسایل را پشت سر راننده و دو ردیف صندلی جلو جاساز نمائیم تا سوار شدن و جاساز کردن کوله ها 45 دقیقه ای وقت صرف شد و راننده ها بعلت شیوع کرونا مجبور بودند از شهرهایی با وضعیت بهتر عبور نمایند نیمه های شب از شهرهای خمین و الیگودرز و فریدون شهر و فارسان و اردل و چلگرد ...... عبور کرده و دم دمای طلوع آفتاب در هوای مه آلود و سرد به کوهرنگ رسیدیم همه جا حتی امامزاده ها و مساجد هم بسته بودند به مقداری آب وضو ساخته و بیرون مسجدی در نزدیکی کوهرنگ نماز بجا آوردیم سمت چپ میانه شهر کوهرنگ جاده ای بود که ما را به سمت خوزستان و گردنه چری و تالاب شیمبار هدایت میکرد
بعد از یک ربع طی مسافت میبایست از یک دوراهی غیر استاندارد با زاویه تند به سمت راست رفته و راه گردنه چری که در ارتفاع 2700متری بود عبور میکردیم کوهها هنوز پوشیده از برف بودند باران نم نم هم میبارید هوا کاملا ابری بود از لابلای جاده های پر پیچ و خم و خطرناک عبور کرده به پلیس راه کوهرنگ مسجد سلیمان رسیده و از سوراخ کوچکی که برای ثبت دفترچه مینی بوس تعبیه شده بود جواز ورود به منطقه را گرفتیم کم کم گردنه چری را پشت سر گذاشته و به پمپ بنزینی در منطقه بازفت توقف کردیم برای سوختگیری و صبحانه را هم در همین اطراف صرف نمودیم کم کم در نزدیکی های اذان ظهر منطقه زیبای تالاب شیمبار پدیدار گشت از سختی های سفر شبانه با مینی بوس نمیگویم تا خودتان تجربه کنید حدود ده ساعت طول کشید تا از اراک به تالاب شیمبار رسیدیم .
خودروهای زیادی در اطراف تالاب بیتوته کرده بودندهوای منطقه بعداز عبور از گردنه چری معتدل و خوزستانی میشود ناهار را درکنار تالاب صرف نموده کوله هایمان را بسته و آماده حرکت شدیم متاسفانه وضعیت بهداشتی مناسبی در اطراف تالاب مشاهده نمیشد دو باب سرویس بهداشتی عمومی هم فاقد آب و بسیار نامناسب بودند و اطراف تالاب هم بعلت دفع نامناسب فضولات انسانی بسیار آلوده که نگفتنش بهتر است
آب این تالاب از زیر پل آهنینی عبور کرده و از مجرای طبیعی به سمت آبشار نگین در حرکت است که این پل را پل نگین گویند
مهمانسرا و هتلی هم در کنار این پل ساخته و آماده پذیرش گردشگر میباشد چند باب مغازه سیار هم اطراف تالاب مشاهده میشود در راه رفتن به سمت آبشار نگین خانه های عشایری هم ساخته شده که گروه از یکی از آنها بطری های آب آشامیدنی را پر کردند .
از سراشیبی تندی با کوله های سنگین عبور کرده و کم کم خود را به پائین دره یعنی جایی که آبشار نگین خودنمائی میکند رسیدیم در محل چمنزاری که به گفته بچه های عشایر زمین فوتبال آنها بود انتخاب و چادر های خود را بنا کردیم محوطه ای صاف و در کنار رودخانه و آبشار نگین آتشی از هیزمهای اطراف بنا نموده و شب خاطره انگیزی در زیر نور ماه رقم خورد.
با توجه به اینکه سرپرست گروه تذکرات لازم در مورد امنیت منطقه و حفاظت از لوازم اعضا دادند تا صبح روز هفت فروردین بصورت نوبتی چند نفر از ما در کنار آتش نگهبانی دادیم تا بقیه راحت استراحت کنند
روز هفتم فروردین 98 بعد ازصرف صبحانه و بازدید از آبشار نگین و ثبت لحظات زیبا آماده حرکت به سمت آبشار گز گو یا آبشار گزگاو شدیم
ناگفته نماند در هنگام شب مانی باید تمامی لوازم خود را در داخل چادر جا ساز کنید زیرا صندل های من که بیرون چادر و داخل پلاستیک بود مفقود شد پس از جستجو مشخص گردید توسط روباه یا ..... به بالاتر از منطقه شب مانی برده و یک لنگه آن پیدا و دیگری پیدا نشد و از خیرش گذشتیم
با آبشار نگین خداحافظی کرده و راه دره در کنار عشایر را طی نمودیم کمبود چشمه و آب بهداشتی محسوس بود هوا هم کم کم گرم میشد پس از یک ساعت پیاده روی به یک دو راهی رسیدیم و سرپرست گروه پیشنهاد دادند افرادی که تمایل دارند آبشار گزگاو را ببینن بدون کوله از گروه جدا شده و راهی آبشار گزگو شویم
تا آبشار گزگاو یک نیم ساعتی در سربالایی مابین صخره و آب راه بود ولی به دیدنش میارزید آبشاری زیبا با آبی گوارا ما هم از فرصت استفاده کرده و در آب شفاف و ذلال آبشار تنی به آب زدیم جایتان خالی هفتم فروردین بتوانید آب تنی کنید
آنهائی که نیامده بودند و منتظر ما ماندند از دست ما عصبانی و از اینکه این فرصت را از دست دادند ناراحت شدند به هر حال گروه راه خود را ادامه داد تادر حدود ساعت 3 بعدازظهر به چشمه ای زیبا که از ذل کوه به قدر و اندازه رودخانه ای روان بود رسیدیم در کنار این چشمه ناهار صرف شد و دوباره از میان خانه های عشایری و جاده ای خاکی مسیر خود را ادامه دادیم میگفتند این منطقه بنام شلال میباشد بچه های عشایر هرازگاهی به کنار گروه میآمدند و گروه نیز با شیرینی و شکلات و هر آنچه با خود داشتند از آنها پذیرایی میکردند
حمل کوله های سنگین همه را خسته کرده بود از کنار قبرستان عشایر با شیرهای سنگین عبور کرده و رودخانه ای که از همین چشمه پر آب سرچشمه میگرفت ما را تا جایی که میبایست سوار قایق شده و به محل شب مانی دوم برویم رهنمون میکرد
نزدیکهای غروب آفتاب به قایق ها رسیدیم و آنها ما را به فاصله نیم ساعت قایقرانی به احمد آباد شلال برده و در کنار خانه عشایری چادرهای خود را بنا کردیم
متاسفانه در شب هنگام حدود ساعت 10 تا11 شب هنگامی که گروه سرگرم شادی بود یکی از چادرهائی که در جایی دنج مستقر شده بود مورد دستبرد قرار گرفت و با پاره کردن چادر مقادیر زیادی از لوازم را سرقت کردند که باگوشی همراه و دو عدد کوله پشتی و لوازمی که بیان کردند حدود بیست میلیونی به سرقت رفت همگی از این اتفاق ناراحت و با گشتی که از اطراف زده شد متاسفانه رد پایی از سارق یا سارقین یافت نشد
صبح روز هشتم فروردین 1400 طلوع کرد هر کدام از اعضا گروه سعی میکردند لوازم و مایحتاجی که چادر سرقت شده نیاز دارند به آنه اعطا نمایند که در طول سفر هم همگی همکاری لازم با آنها معمول داشتند .
در کنار ما رودخانه ای خروشان وجود داشت که قسمتی از آب سد کارون یک را تامین میکرد و با راهنمایی سرپرست گروه در جایی مطمئن از رودخانه و بصورت مجزی خانمها و آقایان به آب تنی پرداختند
سرپرست گروه باتفاق اعضا چادر سرقت شده بارها به شهرستان اندیکا رفته و پیگیر شکایت سرقت خود شدند که متاسفانه این کار مقداری از وقت گروه برای بازدید از مکانهای زیبای شیمبار را از گروه گرفت .
گروه مقرر داشته بود که دو وعده غذا برایمان تهیه کند بر این اساس ظهر روز اول ماهی بزرگی که قبلا از سد صید کرده بودند برایمان طبخ کردند که متاسفانه تعداد زیادگروه را نمیتوانست سیر کند ما هم تن ماهی داشتیم و جبران آن کردیم
برای ناهار روز هشتم هم گوسفندی از عشایر خریدند و زحمتش را کشیدند و یک وعده گوشتش را بصورت کباب سرو کردند و وعده بعدی را آبگوشت نموده ودر روز نهم فروردین 1400 جایتان خالی بسیار هم خوشمزه در کنار هم با ترشی که از قبل آورده بودیم صرف نمودیم .
روز نهم پیشنهاد شد افرادی که تمایل دارند میتوانند برای بازدید آبشار پارا یا آبشار پای راه آماده سفر شوند کوله های کوچکی را از تنقلات و آب برداشته و با قایق به آن سمت رهسپار شدیم گروه اول میبایست از کوهی گذشته تا بتواند با گروه دوم در یک ساعت خاص به منطقه آبشار پارا برسد که این کوهپیمائی یکساعته هم خالی از لطف نبود درختهای مسیر راه با میوه هایی که در حال رسیدن بودند پذیرای ما شدند
ما جز گروه اول بوده کوهپیمائی کرده و دوباره سوار قایق شدیم و روی هم رفته 45 دقیقه قایق سواری به منطقه آبشار پارا رسیدیم
حالا دو گروه در کنار هم به سمت آبشار رهسپار شدیم هوا گرم و آب چشمه ای هم در مسیر یافت نمیشد از کنار عشایر که رد شدیم مقداری آب برایمان آوردند که کفاف نمیداد درمیانه راه یه امامزاده مانندی که میگفتند علی نام دارد گذشته و با دوساعت تقریبی پیاده روی به پای آبشار پارا رسیدیم دو نفر از عشایر آمده و به ما تذکر دادند که از آب این آبشار برای آشامیدن استفاده میکنند و اگر گروه قصد آب تنی دارد در پائین دست آبشار این کار را انجام دهد و ما هم به گفته ایشان احترام گذاشته و محل آبتنی را به پائین دست منتقل کردیم
آبشاری کوچک و زیبا از لای صخره ها نمایان بود که بنام آبشار پارا یا آبشار پای راه آنرا مینمایدند آبی زلال و شفاف داشت و گروه خود را از آن سیراب کرد
پس ازثبت زیبائیها و آب تنی راه رفته را که تعریفش را کردم دوباره برگشتیم با این تفاوت که دیگر کوهپیمائی انجام ندادیم و همه را تا محل کمپ قایق سواری کردیم وقتی به محل کمپ رسیدیم دوستانی که در آنجا مانده بودند زحمت آبگوشت خوشمزه را کشیده و آماده سرو بود.شب هم برای یکی از اعضا گروه کیکی را پخته و جشن تولدی زیبا با آواز شلیک تفنگهای عشایری که در کنار ما بودند و پایکوبی سپری نمودند
روز دهم فروردین 1400 هم فرا رسید سرپرست گروه خبر داد که میتوانند برای تهیه عکس از زندگی عشایری که در کنار ما بودند رفته و از نزدیک با آنها آشنا شویم
کی ماس نام سرپرست عشایری بود که ما با آنها دوست شده بودیم برادرس طهماسب هم راننده قایق بودند بسیار خوش برخورد و مهماندوست برای ثبت لحظات شاد در کنار عشایر رفته و هرکدام از خانمها یا آقایان لباسهای ایل بختیاری را پوشیده و عکسبرداری میکردند
عصر روز دهم ما با آنها خداحافظی کرده و قرار شد با قایق به منطقه دیگری بنام دشت گل برویم سه دستگاه قایق آماده بودند تا ما را به این جزیره زیبا در میان آبهای دریاچه سد کارون یک ببرند حدود 45 دقیقه قایقرانی ما را به این جزیره رساندند ابتدا سرپرست گروه جایی را برای کمپ در نظر گرفتند تذکرات لازم را داده و چادرها بناشدند
این جزیر از سه سه طرف درکنار آب بود و از سمت دیگر جاده ای داشت به سمت دهستانها و شهر های اطراف منظره ای بسیار زیبا و عالی و شبی خاطره انگیز دوباره در کنار آتش در کنار دوستان رقم خورد
با توجه به اینکه گروه از منطقه ای که مستقر شده بودیم بسیار راضی و خوشحال بودند از سرپرست خواستند تا سفر را یک روز دیگر تمدید کند که موافقت شد و برای تامین مایحتاج گروه قایقها به شهر اندیکا رفتند و اقلام درخواستی را آوردند البته کرایه قایق هم به هزینه هرقلم از خوراکیها اضافه میشد ولی ارزش خود را داشت .
صبح روز یازدهم فروردین 1400 بی صبرانه درکنار دریاچه رفته و بازار شیرجه و آب تنی در آب زلال و زیبا و عمیق دریاچه سد کارون یک داغ بود جایتان خالی.
روز دوازدهم 1400 هم فرا رسید کوله هایمان را برای برگشت آماده کردیم قرار بود نیسان برای حمل گروه به کنار جاده بیاید که بد قولی کرده و چند ساعتی ما معطل آن شدیم نیسان دیگری را تاجایگزین کردند ظهر شد نیسان از میان دهستانهای عشایری عبور کرده و خانواده هائی که آمده بودند تا سیزده بدر خود را در این مکان ها سپری کنند در بین راه دیده میشدند
نیسان حدود یکساعتی طول کشید تا به جاده اصلی و جایی که مینی بوسها آماده بازگشت ما بودند برسد با توجه به شراطی کرونائی و قرمز شدن اکثر شهرهای خوزستان نمیتوانستیم از مسیر مسجد سلیمان یا شهر های دیگر به سمت خرم آباد برویم و لذا مقرر شد همان راه آمده یعنی منطقه شیمبار و بازفت و کوهرنگ را ادامه دهیم
اعضا گروه خوشحال از این سفر خود را به مینی بوسها رسانده وباطی مسافتی نه چندان دور در حدودد ده کیلومتر دوباره ما رابه تالاب شیمبار محل حرکت روز اول رسانده و بلافاصله منطقه بازفت و گردنه چری پلیس راه ....... و سختی راه با مینی بوس و ساعت 4 نیمه شب روز سیزدهم فروردین 1400 با شکر سلامتی به اراک رسیدیم
ببخشیددر نوشتن نقصان و زیاده روی شد به امید روزهای شاد برای تمامی مردم عزیز ایران
تالاب شیمبار

منطقه شب مانی روز اول در کنار آبشار نگین

آبشار پارا یا پای راه در منطقه شیمبار

دریاچه سد کارون یک

آبشار نگین

منطقه دریاچه سد کارون یک و هنگام برگشت از سفر

شب مانی های کنار دریاچه سد کارون یک

آبشار گزگاو یا آبشار گزگو در منطقه شلال و شیمبار
دریاچه سد کارون یک و آماده سازی گروه برای بازگشت از سفر

درکنار کوچکترین فرد گروه بسیار باهوش و زرنگ و در کنار آبشار نگین

منطقه زیبای شیمبار شلال و رودخانه ای که در آن آب تنی کردیم

قایق رانی و قایق سواری در آبهای سد کارون یک

اینجا همان یه تیکه ای از بهشتی است که کوهنوردی کردیم تا به آبشار پارا برسیم
