Status :
تاریخ عضویت : Jul 2009
محل سکونت : جایی که دلم اونجاست!
نوشته ها : 2,089
تشکر : 2,115
تشکر شده 4,023 بار در 863 ارسال

نوشته اصلی توسط
donkishot
با اينكه محمد را نميشناسم اما اين پست شما روحم رو بد طوري خراشيد
شرمنده.قصدم این نبود.
گفتم تلنگری باشه به خودم که این بچه ها فقط نیاز به کمک نقدی ندارند...
پ.ن: دوستانی که بچه های آسمون ،اونا رو می شناسند و دوسشون دارند.
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو...:54:
کاربر مقابل از Parvaneh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:
Status :
تاریخ عضویت : Jun 2009
نوشته ها : 2,207
تشکر : 4,385
تشکر شده 4,748 بار در 1,107 ارسال

نوشته اصلی توسط
Parvaneh
چهارشنبه شب،
میدان ونک،ساعت نه و نیم شب،تو تاریکی،سوار شدن بچه ها به ماشین،چک کردن اینکه کی نیومده و ....بگید کی زنگ زد؟
محمد از بچه های آسمان
کلی دلتنگ شده بود و با اون لحن صداش که پر از شوق بود، گفت چرا نمی ایید؟!
جوابی نداشتم جز اینکه بگم بعد از سفر می آییم.

اونم گفت پس بعد از 22 بهمن می آیید دیگه!
راستی ساعتشم خوب کار می کرد!

محمد دیروز عصری به منم زنگ زد
گفت چرا 22 بهمن نیومدین؟؟
گفتم سفر بودیم محمد میایم حتما
گفت سیم dvdایی که براش خریدیم خراب شده، گفت براش سیم بخریم بیایم
گفت برام چندتا فیلم جدیدم هم بخرین فیلم نداریم دیگه
گفت mp3 player هم میخوام
گفتم چشم محمد اومدیم برات میاریم
گفت توروخدا قبل عید بیاین من دلم برات تنگ شده؛ بغضم گرفت ساکت شدم 
گفت مجید چرا ساکتی؟
گفتم محمد حتما تو اسفند میایم 
گفت منتظرتونما
گفتم بگو مجیییییییییید
یه مجییییییییییییییید گفت سالن ترکید و خداحافظی کرد
گوشی رو داد به صاحب خط و قطع کرد.
زهره خانم بی صبرانه منتظرم برنامه ی بعدی رو اعلام کنی
5 کاربر مقابل از Majid عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.
donkishot (15-02-2012), Mehdi (15-02-2012), s4r4 (17-02-2012), zanbagh (15-02-2012), Zohreh (15-02-2012)
Status :
تاریخ عضویت : Jul 2009
نوشته ها : 514
تشکر : 1,801
تشکر شده 1,667 بار در 343 ارسال

نوشته اصلی توسط
Majid
محمد دیروز عصری به منم زنگ زد

گفت چرا 22 بهمن نیومدین؟؟
گفتم سفر بودیم محمد میایم حتما
گفت سیم dvdایی که براش خریدیم خراب شده، گفت براش سیم بخریم بیایم

گفت برام چندتا فیلم جدیدم هم بخرین فیلم نداریم دیگه
گفت mp3 player هم میخوام
گفتم چشم محمد اومدیم برات میاریم
گفت توروخدا قبل عید بیاین من دلم برات تنگ شده؛ بغضم گرفت ساکت شدم

گفت مجید چرا ساکتی؟
گفتم محمد حتما تو اسفند میایم

گفت منتظرتونما
گفتم بگو
مجیییییییییید
یه
مجییییییییییییییید گفت سالن ترکید و خداحافظی کرد

گوشی رو داد به صاحب خط و قطع کرد.
زهره خانم بی صبرانه منتظرم برنامه ی بعدی رو اعلام کنی

منم خیلی دلم تنگ شده
ایشالا نیمه اسفند حتما میریم
کاربر مقابل از Zohreh عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است: