دزفول - دریاچه سد تنظیمی(علی کله)
صبح پس از بیدارباش،طبق برنامه قبلی به دریاچه سد تنظیمی یا سد علی کله رفتیم.
در راه پدیده های جالب زمین شناسی هم رویت شد.
این لایه،چه چیزی را نشان میدهد.
1-لایه های سنگی زیر قدیمیترند و لایه های گلی بالا جدیدتر.
2-سیلاب شدید بوجود آمده،تخته سنگها را در پای کوه جا گذاشته است،قلوه سنگهای موجود در عکس را هم در اینجا جا گذاشته است و پس از فروکش کردن قدرت اولیه،هنگامی که آب مثل اولش به لحاظ تلاطم شده است،ذرات ریزتر شامل رس و سیلت شروع به ته نشینی نموده اند و تشکیل لایه بالایی را داده اند.
3-اینگونه که از قطر این رسوبات مشخص است،سیلاب به لحاظ زمانی،محدوده زیادی را شامل می شده است.
در حال تفریح بودیم که به ناگاه باران گرفت و هوا را بسی خنک نمود و البته تلطیف.
در این محل یک سگی بود که نزدیک لانه اش،به تصویر وحشتناکی برخوردیم.
نمیدونم دم راسو بود یا سمور یا روباه.دم رو فقط کنده بود یا اونها رو یه لقمه چرب کرده بود؟
در این محل،پرندگان زیادی را دیدیم که برای بهار گذرانی،در کنار این تالاب مصنوعی در حال تغذیه بودند که اسمشون رو هم نمیدونستم.
منطقه مشخص هست به چه صورتیه،دریاچه با جزایر کوچکی که درون اون بود و البته پر از نیزار
یک مادیان با کره اش،کنار این دریاچه بودند که ما رو جلب خودشون کردن
داستان قورباغه رو که شنیدید؟همونی که ته یه چاله بود و دوستاش میگفتن،نمیتونی بیایی بالا ولی اون تونست،چون کر بود.اینجا دوباره دیدیمش.
یک جوان دلیری که من باشم،سوار قایق شدم،قایقش از نوع کانو بود،و رفتم در آب
حالا بگو واسه چی رفتم
رفتم و دو تا ماهی رو که تو تور بودند رو آوردم به ساحل .دو تا ماهی قبلش گرفته بودیم و کلا چهار ماهی به همراه 4 مرغ کباب شدند و نوش جان کردیم،جای همه خالی.
عصر که خوب خسته شدیم،برگشتیم.و البته باقی قضایا.
دزفول
به دزفول برگشتیم و بلافاصله به بازدید افرادی رفتیم که خونشون نرفته بودیم.حالا حساب کن چقدر خسته بودیم.
فردا قرار بود ما برگردیم تهران و از طرفی هم یه تولد بود که غذایش سمبوسه بود،سهممان را سرخ کردند و بهمون دادن.اندکی خرید شامل کلوچه دزفولی و سرشیر گاومیش هم خریدیم و شب به خانه که برگشتیم کنار آتش نشستیم.
امشب شب آخر سفر بود که سوم فروردین بود.
خداحافظ خوزستان مهربان.خداحافظ دزفول دوست داشتنی.