Ali.Goli
03-07-2013, 12:40 AM
حاشیه غربی کویر لوت، آذر 1391- قسمت دوم
خلاف جوی آب جاری حرکت کردیم ، جوی روخانه شد.
You can see links before reply
از توانایی های شوول استفاده ای کردیم و محظوظ هیجانش شدیم!
You can see links before reply
خلاف روخانه حرکت کرده به دره ای که رود از آن بیرون میامد رسیدیم.
You can see links before reply
در بالای دره پارک کردیم و پیاده وارد دره شدیم.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
در کرانه لوت، این دره فرسایشی، واقعا باور کردنی نبود. چنان زیبا بود که نمی شد از آن دل کند و کار به همین جا ختم نشد. وقتی که به حوضچه آب زیر آبشار رسیدیم، انگار که در لوت نبودیم و در رویا بودیم. حق است که آن حوضچه را در کنار خشکترین بیابانهای دنیا،دریا بنامند.
You can see links before reply
دو حوضچه یک بر فراز دیگری تشکیل شده بود. سرریز حوضچه بالا بصورت آبشاری باریک به حوضچه زیرین می ریخت و احتمالا منبع آب سفره ای آب زیر زمینی و صد البته پر آب بود.لذت آب تنی در آن حوضچه را چشیدیم.
You can see links before reply
آذر ماه و آن آب گرم، فوق العاده بود! به ده بازگشتیم. روز تاسوعا بود و با اینکه بعد از ناهار بود ، به لطف مهمان نوازی اهالی، مهمان نذریشان شدیم. آبگوشت کرمانی را هم چشیدیم.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
بعد از ظهر حرکت رو به شمال در حاشیه غربی لوت را آغاز کردیم. قصدمان رسیدن به روستای پشوئیه بود. سمت چپمان رشته کوهی کوتاه در جهت شمالی جنوبی قرار داشت و سمت راست، لوت بی پایان. در راه آبادی خالی شده از سکنه هم دیدیم که البته نخل هایش هنوز سبزی داشت. پیش از غروب به پشوئیه رسیدیم. پشوئیه کوچتر از کشیت بود اما به دلیل زلزله در چند سال پیش، خانه هایش مقاوم سازی شده بود. در پشوئیه بر خلاف کشیت موبایل آنتن نمی داد. جمعیت فعال روستا زیاد بود. علت تاسوعای حسینی بود. عده زیادی از مردم مهاجرت کرده از این روستا در این ایام از شهر به زادگاهشان بازگشته بودند تا در مراسم حسینی شرکت کنند. کشیت نیز همین وضعیت را داشت. با مردم ده هم کلام شدیم تا مسیر بپرسیم. قصد ما حرکت داخل لوت و در پای رشته کوه مشرف به دشت بود. اهالی در توان عبور ما از منطقه بالاخص بخاطر اینکه می گفتند برخی مناطق لوت مین گذاری شده است تا اشرار از آن گذر نکنند، تردید داشتند. علت آن بود که خود نیز از این مسیرها رفت و آمدی نداشته بودند و دقیق نمی دانستند که کجا مین گذاری شده است. بیشتر به نظر میرسید چیزی در حافظه اهالی از نا امنی هایی در اوایل دهه 70 باقی مانده است. خلاصه به این جمع بندی رسیدیم که قصدمان را عملی کنیم. با شروع تاریکی پشوئیه را ترک کردیم. کمی از پشوئیه فاصله گرفتیم که چند نفر از اهالی به شتاب از پی مان آمدند، پیشاپیش پیش این جمع مردی که خود را رئیس پایگاه مقاومت ده معرفی میکرد حضور داشت و توضیح داد که صرفا به جت سلامت ما اخطار دادن به ما در خصوص اینکه منطقه مین گذاری شده است از پیمان آمده است. همچنین می گفت که روستای کهنو(ج) که در نقشه گیتاشناسی و در google map ثبت شده دیگر خالی از سکنه است و بهتر است از خیر رفتن به آنجا بگذریم.. خلاصه اینکه با دیدن خیر خواهی ایشان تصمیم گرفتیم به جاده برگردیم. مجددا وارد جاده ای خاکی اما به نسبت هموار شدیم. جاده با گذشتن از چند آبادی به اندوهجرد می رسید. به سرعت در این جاده میراندیم. به یک ایست بازرسی بین راهی شامل 10-12 تا سرباز و چند خودرو انتظامی که البته برای ما تشکیل شده بود! برخوردیم و کلی هم برایمان خاطره شد! با تردید بسیاری به ما می نگریستند و کلی بازرسیمان کردند و بعد که مطمئن شدند چند جوان پرشوریم، کلی ما را ترساندند که چرا از این مناطق خطرناک عبور می کنید و از این حرفها! ولی کلا منطقه آانقدری امن بود که خودشان بعد گذر تقریبا بدون توقف ما ازیک روستا که کمی برای اهالی سوال بر انگیز بود و همان باعث شده بود که به نیروی انتظامی خبر بدهند، 8 دقیقه بعد ما را برای بازرسی متوقف کنند! این هم از معایب داشتن ماشین دو دف توجه جلب کن!
به اندوهجرد رسیدیم البته نه دقیقا به خود شهر بلکه به جاده ای آسفالته . مستقیم به سمت شهداد مسیر را ادامه دادیم. (جاده ها با اطلس راهها تطابق کامل ندارند.) بدون اینکه وارد شهداد شویم در جاده نهبندان پیش می رفتیم تا به کمپ کویری برسیم. از شهداد تا کمپ کویری چند ده کیلومتری فاصله است. قبل کمپ در جایی که تعداد نبکاها زیاد شده بود وارد بیابان شدیم و چرخی بین نبکاهها زدیم.
You can see links before reply
You can see links before reply
نبکاها یا همان گلدان های کویر پدیده ای زیبا در بیابان است اما نبکاها لوت کاملا متفاوت بود. بسیار بسیار بزرگتر از یک نبکا معمولی. در واقع به تپه هایی با ارتفاع قابل ملاحظه تبدیل شده بودند که مامن چندین و چند درخت بودند. فکر میکنم نبکاهای لوت بزرگترین نبکاها در دنیا باشند. کنار نبکاها هنگامی که تقلا میکردیم شوول را از رمل در بیاوریم، دوستان در بخش آشپزخانه شام را هم آماده کردند.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
بعد شام به سمت کمپ کویری شهداد رفتیم. کمپ شهداد با تابلویی راهنما از جاده اصلی شهداد نهبندان به سمت شرق جدا می شود. تا انتهای جدا باید رفت تا به کمپ رسید. کمپ بی هیچ دلیلی تعطیل بود. البته احتمالا به خاطر ایام محرم تعطیل بود. به ما اجازه برپایی چادر ندادند. کمپ را تر ک کردیم و مجددا وارد جاده اصلی شدیم. در امتداد لوت، در جاده نهبندان راهمان را به سمت شمال ادامه دادیم بعد چند ده کیلومتر به منطقه کلوتها رسیدیم. وارد منطقه کلوتها شدیم. چنان باد تندی می وزید که فرصت و حوصله برپا کردن چادر در ساعت 2 بامداد را نداشتیم. همگی با هم، به سختی در ماشین و در پناه یکی از کلوتها خوابیدیم. نزدیک صبح باد آرام گرفت.
You can see links before reply
خلاف جوی آب جاری حرکت کردیم ، جوی روخانه شد.
You can see links before reply
از توانایی های شوول استفاده ای کردیم و محظوظ هیجانش شدیم!
You can see links before reply
خلاف روخانه حرکت کرده به دره ای که رود از آن بیرون میامد رسیدیم.
You can see links before reply
در بالای دره پارک کردیم و پیاده وارد دره شدیم.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
در کرانه لوت، این دره فرسایشی، واقعا باور کردنی نبود. چنان زیبا بود که نمی شد از آن دل کند و کار به همین جا ختم نشد. وقتی که به حوضچه آب زیر آبشار رسیدیم، انگار که در لوت نبودیم و در رویا بودیم. حق است که آن حوضچه را در کنار خشکترین بیابانهای دنیا،دریا بنامند.
You can see links before reply
دو حوضچه یک بر فراز دیگری تشکیل شده بود. سرریز حوضچه بالا بصورت آبشاری باریک به حوضچه زیرین می ریخت و احتمالا منبع آب سفره ای آب زیر زمینی و صد البته پر آب بود.لذت آب تنی در آن حوضچه را چشیدیم.
You can see links before reply
آذر ماه و آن آب گرم، فوق العاده بود! به ده بازگشتیم. روز تاسوعا بود و با اینکه بعد از ناهار بود ، به لطف مهمان نوازی اهالی، مهمان نذریشان شدیم. آبگوشت کرمانی را هم چشیدیم.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
بعد از ظهر حرکت رو به شمال در حاشیه غربی لوت را آغاز کردیم. قصدمان رسیدن به روستای پشوئیه بود. سمت چپمان رشته کوهی کوتاه در جهت شمالی جنوبی قرار داشت و سمت راست، لوت بی پایان. در راه آبادی خالی شده از سکنه هم دیدیم که البته نخل هایش هنوز سبزی داشت. پیش از غروب به پشوئیه رسیدیم. پشوئیه کوچتر از کشیت بود اما به دلیل زلزله در چند سال پیش، خانه هایش مقاوم سازی شده بود. در پشوئیه بر خلاف کشیت موبایل آنتن نمی داد. جمعیت فعال روستا زیاد بود. علت تاسوعای حسینی بود. عده زیادی از مردم مهاجرت کرده از این روستا در این ایام از شهر به زادگاهشان بازگشته بودند تا در مراسم حسینی شرکت کنند. کشیت نیز همین وضعیت را داشت. با مردم ده هم کلام شدیم تا مسیر بپرسیم. قصد ما حرکت داخل لوت و در پای رشته کوه مشرف به دشت بود. اهالی در توان عبور ما از منطقه بالاخص بخاطر اینکه می گفتند برخی مناطق لوت مین گذاری شده است تا اشرار از آن گذر نکنند، تردید داشتند. علت آن بود که خود نیز از این مسیرها رفت و آمدی نداشته بودند و دقیق نمی دانستند که کجا مین گذاری شده است. بیشتر به نظر میرسید چیزی در حافظه اهالی از نا امنی هایی در اوایل دهه 70 باقی مانده است. خلاصه به این جمع بندی رسیدیم که قصدمان را عملی کنیم. با شروع تاریکی پشوئیه را ترک کردیم. کمی از پشوئیه فاصله گرفتیم که چند نفر از اهالی به شتاب از پی مان آمدند، پیشاپیش پیش این جمع مردی که خود را رئیس پایگاه مقاومت ده معرفی میکرد حضور داشت و توضیح داد که صرفا به جت سلامت ما اخطار دادن به ما در خصوص اینکه منطقه مین گذاری شده است از پیمان آمده است. همچنین می گفت که روستای کهنو(ج) که در نقشه گیتاشناسی و در google map ثبت شده دیگر خالی از سکنه است و بهتر است از خیر رفتن به آنجا بگذریم.. خلاصه اینکه با دیدن خیر خواهی ایشان تصمیم گرفتیم به جاده برگردیم. مجددا وارد جاده ای خاکی اما به نسبت هموار شدیم. جاده با گذشتن از چند آبادی به اندوهجرد می رسید. به سرعت در این جاده میراندیم. به یک ایست بازرسی بین راهی شامل 10-12 تا سرباز و چند خودرو انتظامی که البته برای ما تشکیل شده بود! برخوردیم و کلی هم برایمان خاطره شد! با تردید بسیاری به ما می نگریستند و کلی بازرسیمان کردند و بعد که مطمئن شدند چند جوان پرشوریم، کلی ما را ترساندند که چرا از این مناطق خطرناک عبور می کنید و از این حرفها! ولی کلا منطقه آانقدری امن بود که خودشان بعد گذر تقریبا بدون توقف ما ازیک روستا که کمی برای اهالی سوال بر انگیز بود و همان باعث شده بود که به نیروی انتظامی خبر بدهند، 8 دقیقه بعد ما را برای بازرسی متوقف کنند! این هم از معایب داشتن ماشین دو دف توجه جلب کن!
به اندوهجرد رسیدیم البته نه دقیقا به خود شهر بلکه به جاده ای آسفالته . مستقیم به سمت شهداد مسیر را ادامه دادیم. (جاده ها با اطلس راهها تطابق کامل ندارند.) بدون اینکه وارد شهداد شویم در جاده نهبندان پیش می رفتیم تا به کمپ کویری برسیم. از شهداد تا کمپ کویری چند ده کیلومتری فاصله است. قبل کمپ در جایی که تعداد نبکاها زیاد شده بود وارد بیابان شدیم و چرخی بین نبکاهها زدیم.
You can see links before reply
You can see links before reply
نبکاها یا همان گلدان های کویر پدیده ای زیبا در بیابان است اما نبکاها لوت کاملا متفاوت بود. بسیار بسیار بزرگتر از یک نبکا معمولی. در واقع به تپه هایی با ارتفاع قابل ملاحظه تبدیل شده بودند که مامن چندین و چند درخت بودند. فکر میکنم نبکاهای لوت بزرگترین نبکاها در دنیا باشند. کنار نبکاها هنگامی که تقلا میکردیم شوول را از رمل در بیاوریم، دوستان در بخش آشپزخانه شام را هم آماده کردند.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
بعد شام به سمت کمپ کویری شهداد رفتیم. کمپ شهداد با تابلویی راهنما از جاده اصلی شهداد نهبندان به سمت شرق جدا می شود. تا انتهای جدا باید رفت تا به کمپ رسید. کمپ بی هیچ دلیلی تعطیل بود. البته احتمالا به خاطر ایام محرم تعطیل بود. به ما اجازه برپایی چادر ندادند. کمپ را تر ک کردیم و مجددا وارد جاده اصلی شدیم. در امتداد لوت، در جاده نهبندان راهمان را به سمت شمال ادامه دادیم بعد چند ده کیلومتر به منطقه کلوتها رسیدیم. وارد منطقه کلوتها شدیم. چنان باد تندی می وزید که فرصت و حوصله برپا کردن چادر در ساعت 2 بامداد را نداشتیم. همگی با هم، به سختی در ماشین و در پناه یکی از کلوتها خوابیدیم. نزدیک صبح باد آرام گرفت.
You can see links before reply