Ali.Goli
26-05-2013, 10:54 AM
سفر به منطقه اورامانات کردستان
24 تا 27 اردیبهشت 92
یک هفته پیش از سفر بود که صحبتهایی خام در خصوص سفر با رئیس غلامی داشتیم. طی چند روز بعد همسفران تعیین شدند. چهار نفر بودیم. علی گلی، دایی عباس، پروانه بانو و زهره خانم. رییس عزم آبشار کردیکن داشت. مهیا کردن خودرو با من بود و تدرکات با خانم ها. دایی عباس هم قرار بود طی سفر نقش ارتباطات سیار را بازی کند!
خبر خوش آن بود که باران در راه است. باران بهار یعنی ابر و منظرههای زیبا. روز سشنبه در دقایق نود "شوول" (خودروی سفر) به حداقل شرایط فنی لازم برای سفر رسید. مطابق چک لیستم کارها را به پیش می بردم و می دانستم مطابق چک لیست دو ساعت از قرار حرکت عقب خواهم بود اما چه کنیم که کارمندیم و نمی توانستیم این دو ساعت را مرخصی بگیریم.
بالاخره پس از چیدن وسایل داخل شوول، حوالی ساعت 20:00حرکت را به مقصد همدان همراه با اتوبانگردی در تهران آغاز کردیم. ساعت 24:00 و در نیمه شب به منزل خواهر عزیزمان رسیدیم. مطابق انتظار استقبال خوب بود و شام دلچسسسسسسسسسسب و خواب شیرین.
صبح چهارشنبه بعد از صرف صبحانه حرکت به سمت مناطق کردنشین ایران آغاز شد. از همدان به سمت کرمانشاه راهی شدیم اما تنها 50 کیلومتر در این جاده پیش راندیم چون از اسدآباد وارد جاده ای فرعی به سوی سنقر شدیم. جاده خلوت و اختصاصی برای ما بود. نم باران و ابر پراکنده همراه با چشم اندازه های سبز زیبا در این جاده شروع شده بود و پس از گذشتن از سنقر و سطر حرکت رو به اوج داشت. هرچه در جاد های خاکی پیش از کامیاران جلو میرفتیم توقف هایمان برای عکاسی بیشتر می شد. در ابتدای سربالایی تند سه پسر 17-18 ساله را هم سوار کردیم و تا آبادیشان که در مسیر بود رساندیم. به ده که رسیدیم مهمان ماست خوش طعم و دوغ گوارایشان شدیم.
خوب است به چند نکته در خصوص جاده سنقر به کامیاران بگویم. اگر صورت گذر از جاده های خاکی خواهید دید که نقشه گیتاشناسی تطابق کامل با راه ها ندارد. طول مسیر خاکی کم نسبتا است سواری معمولی قابلیت گذشتن از مسیرهای خاکی را بیمشکل، دارد. گذر از مسیر خاکی به مناظرش می ارزد. چند دو راهی داریم اما مهمترینش برای ما قبل از ده کیوهنان بود. دو راهی قبل از کیوهنان را به سمت راست باید رفت نه کیوهنان! نشانه اول این دو راهی گذر از یک پل بر روی یک رودخانه است و نشانی دوم اینکه اگر از ده کیوهنان گذر کردید بدانید که 5 کیلومتری باید برگردید. متاسفانه برخی تابلو های مسیر پاک شده اند.
ظهر به کامیاران رسیدیم. در کنار پارکی کوچک به فکر تدارک ناهار بودیم که باران شدت گرفت. صندلی ماشین را به وضعیت تخت بردیم و آشپزی را با کمک های فراوان عباس همان جا انجام دادیم! ناهارمان که تمام شد باران شدیدهم بند آمد!
ساعت3 یا 4 بعد از ظهر بود که حرکت از کامیاران بسوی پالنگان آغاز شد. همچنان که دو همسفر خواب بودند، 30 کیلومتر قبل از پالنگان دو همسفر دیگر تصمیم به خروج از جاده و سرگذاشتن به کوه به دنبال ابری استاده بر دامنه، گرفتند. به دنبال ابر وارد فرعی در سمت چپ جاده شدیم و سر از روستای تیله کوه در آوردیم. به ترافیک گوسفندی برخوردیم و همان ترافیک مسبب ارتباط ما با اهالی گرم و مهربان روستا شد. بعد از عکاسی در بالای دامنه دوباره به روستا بازگشتیم و قصد شب مانی در مسجد روستا کردیم که آقا توفیق پیش آمد ودعوت کرد که مهمانش باشیم. لبیک گویان به خانه توفیق رفتیم. وصف سادگی و صمیمت توفیق و خانواده اش را قطعا نمی توان به کلامت گفت. شام خوشمزه شیوا خانم، بازی با کودک 8 ماهه توفیق به نام آقا دلیر و هم کلامی با اسلام، برادر کوچکتر دلیر، همگی شب مانی خوب به ارمغان آورد.
صبح بعد از حمام خوب و صرف صبحانه و عکاسی عازم پالنگان شدیم. اسلام در نقش راهنمای محلی همسفر ما شد.
10 صبح در پالنگان بودیم. توریستی بودن ده پیدا بود. چند کیلومتر آخر منتهی به پالنگان پیچ ها تند بود. چون می خواستیم ماشین با آنهمه وسیله در نزدیکترین نقطه نسبت به خودمان قرار داشته باشد، دو باری از رودخانه گذشتیم (اصلا هم ربطی به هیجانش نداشت!)
اگر به پالنگان رفتید به خود زحمت دهید و در خلاف جهت رودخانه پیادهروی کنید تا به باغی که کباب ماهی میدهد برسید. ما دومین رستوران را انتخاب کردیم. یک پل چوبی ورودی اش است. کباب ماهی آنقدر خوشمزه بود که حتی در ساعت 11:30صبح و فاصله اندک از صبحانه باز هم چسبید.
از پالنگان حرکت در جادهی خاکی به سمت روستای هجیج را ادامه دادیم. از تفین، سرخه توت، اسپهریز و زوم و چند جای دیگر گذشتیم. در جایی از مسیر بر دیوزنا نیز مشرف شدیم. در طول مسیر مناظر رویایی و زیبا بود. کوه شاهو مشرف بر دره سیروان نیز در سراسر مسیر خودنمایی میکرد.
مسیری که از پالنگان به هجیج رفتیم خاکی بود اما در فصلی که باران نباشد خودروهای سواری می توانند از آن گذر کنند. البته توان گذر از مسیر به معنی سالم ماندن خودرو نیست چون طول مسیر خاکی، زیاد است. در صورتی که باران ملایم بهاری ببارد نیز شانس عبور برای سواری ها به شرط تمرکز راننده وجود دارد ولی در فصل پر باران و یا باران های چندین روزه مثل زمانی که ما رفتیم اصلا توصیه نمی کنم که با یک سواری مثل 206 به منطقه بروید.
عصر به آبشار بل رسیدیم. آب گوارا و شدت جریانی خیره کننده! اما متاسفانه چهره طبیعی آبشار چنان تخریب شده بود که رغبت به گرفتن عکس یادگاری هم کم میشد. ظاهر با آبگیری سدی در حال احداث این منطقه در آینده نزدیک به زیر آب خواهد رفت.
کمی بعد از آبشار به روستای هجیج رسیدیم. دقت کنید اگر از آبشار به سمت روستا می روید نباید از پل بگذرید جادهی قدیمی که از پل میگذرد اکنون مسدود است.
هجیج مسافرپذیر است. اهالی خانه های خود را اجاره می دهند. با شبی 50 تومان یک چهار دیواری و تنها همان چهار دیواری را می توانید کرایه کنید. روستا مثل خیلی روستاهای توریستی شده بود با این حال بازهم مردم گرم را می توانستی ببینی. در هجیج با سالم دوست شدیم. دعوت بسیار به منزل کرد اما ما پیشتر قصد اقامت در مکانی دیگر کرده بودیم.
در هجیج به عباس در برخورد با گروهی مهربان و خشن، خیلی خوش گذشت. صبح و صبحانه و عکس با مردمان ده و بعد حرکت در مسیری که از آن منع شده بودیم.
قصد ما رفتن به روستای ناو، سراچ گاه، گلی، دراویان و شیر دره بود بدون آنکه از کلجی بگذریم. توصیه های زیاد کردند که در شرایط بارانی اکنون به آنجا نروید و خطر نکنید و خیلی چیزهای دیگر. اما این مسیر را آقای رامیار امجدی، کوهنوردی از سنندج معرفی کرده بود و با ورنداز خودرو ما گفته بود که شما می توانید از این جاده بگذرید.
مسیر واقعا زیبا بود ام چند توصیه جدی دارم. اتومبیل تک دف قدرت عبور از جاده را ندارد در فصل خشک شاید نیسان آبی معروف بتواند از آن گذر کند. بسته به میزان بارندگی خودروی دو دف شما هم به مشکل جدی ممکن است بر بخورد. ما در مسیر یک گروه آفرود سوار اهل منطق با سه خودرو دیدیم که از وارد شدن به آن جاده امتناع کردند. همچنین خودرو آفرود همراه یک گروه کوهنوردی نیز به علت میزان گل و شل، امتناع نمود. با هر حال به نظر من در صورت تجربه رانندگی کافی در مسیر های آفرود گلی، سلامت فنی کامل خودرو و همراه داشتن تجهیزات یا تنها نبودن خودروی شما، امکان عبور از جاده را دارید و زیبایی دشت بالا در صورت وجود ابر و باران آنقدر گیرا هست که کمی خطر کنید. یک توصیه دیگر خودروهایی مثل رونیز یا پاترول چهاردر دچار در پیچها سختتر عبور خواهند کرد، پاترول دو در من در تعدادی از پیچ ها سه فرمان گذر میکرد. همچنین در یکی دو نقطه از مسیر بین ناو و سراچ گاه به علت گل و شل و پیش آمدن صخره در همان نقطه، با کوچکترین کم تجربگی احتمال برخورد بدنه از پهلو به صخره وجود دارد. خلاصه که با احتیاط برید. امیدوارم درسال آینده در گروه آنو برای همین مسیر برنامه پیاده روی بگذاریم.
پس از قسمت های سخت آفرود به گروهی از جوانان کرد رسیدیم که به گرمی ما را پذیرا شدند. ناهار را مهمانشان بودیم. ساعاتی خوش در کنار این عزیزان داشتیم. در نهایت حدود ساعت 4:30 به اورمان تخت رسیدیم. از سنگی تقدیس شده و پیر شالیار دیدن کردیم. کلانه و آش دوغ را کنار هتل اورامان چشیدیم و بعد به جاده زدیم.
بستنی فروشی کنار خیابان اصلی را در روستای ... امتحان کنید. طعم دارچینش دلچسب بود. توت فرنگی کردستان هم که نیاز به تعریف ندارد. مناظر چمنزار و جنگل های تنک در جاده ی منتهی به مریوان نیز بسیار چشمگیرند. حتما در فصل مناسب به این منطقه سفر کنید.
در سنندج در رستورانی خوب با قیمت خوب شام خوردیم. رستوران جهان نما. در سنندج از همسفرمان، اسلام، جدا شدیم. صندلی عقب را به وضعت تخت بردیم تا خواب راحتتر باشد. حدود ساعت 12:30 نیمه شب در ابتدای مسیر سنندج به تهران بودیم. با دیدن ماشین عروس کلی ذوق کردیم و کلی هیجان تولید کردیم و بعد مسرور و خندان راندیم. ساعت 7 صبح در پارکینگ خانه مان در تهران بودیم. آنقدر خوش گذشته بود که همچنان می خندیدم، آنقدر می خندیدیم که حتی عباس برای بستن باتری ماشین هم نمی توانست تمرکز کند! خوش گذشت. به امید سفر های بعدی.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
24 تا 27 اردیبهشت 92
یک هفته پیش از سفر بود که صحبتهایی خام در خصوص سفر با رئیس غلامی داشتیم. طی چند روز بعد همسفران تعیین شدند. چهار نفر بودیم. علی گلی، دایی عباس، پروانه بانو و زهره خانم. رییس عزم آبشار کردیکن داشت. مهیا کردن خودرو با من بود و تدرکات با خانم ها. دایی عباس هم قرار بود طی سفر نقش ارتباطات سیار را بازی کند!
خبر خوش آن بود که باران در راه است. باران بهار یعنی ابر و منظرههای زیبا. روز سشنبه در دقایق نود "شوول" (خودروی سفر) به حداقل شرایط فنی لازم برای سفر رسید. مطابق چک لیستم کارها را به پیش می بردم و می دانستم مطابق چک لیست دو ساعت از قرار حرکت عقب خواهم بود اما چه کنیم که کارمندیم و نمی توانستیم این دو ساعت را مرخصی بگیریم.
بالاخره پس از چیدن وسایل داخل شوول، حوالی ساعت 20:00حرکت را به مقصد همدان همراه با اتوبانگردی در تهران آغاز کردیم. ساعت 24:00 و در نیمه شب به منزل خواهر عزیزمان رسیدیم. مطابق انتظار استقبال خوب بود و شام دلچسسسسسسسسسسب و خواب شیرین.
صبح چهارشنبه بعد از صرف صبحانه حرکت به سمت مناطق کردنشین ایران آغاز شد. از همدان به سمت کرمانشاه راهی شدیم اما تنها 50 کیلومتر در این جاده پیش راندیم چون از اسدآباد وارد جاده ای فرعی به سوی سنقر شدیم. جاده خلوت و اختصاصی برای ما بود. نم باران و ابر پراکنده همراه با چشم اندازه های سبز زیبا در این جاده شروع شده بود و پس از گذشتن از سنقر و سطر حرکت رو به اوج داشت. هرچه در جاد های خاکی پیش از کامیاران جلو میرفتیم توقف هایمان برای عکاسی بیشتر می شد. در ابتدای سربالایی تند سه پسر 17-18 ساله را هم سوار کردیم و تا آبادیشان که در مسیر بود رساندیم. به ده که رسیدیم مهمان ماست خوش طعم و دوغ گوارایشان شدیم.
خوب است به چند نکته در خصوص جاده سنقر به کامیاران بگویم. اگر صورت گذر از جاده های خاکی خواهید دید که نقشه گیتاشناسی تطابق کامل با راه ها ندارد. طول مسیر خاکی کم نسبتا است سواری معمولی قابلیت گذشتن از مسیرهای خاکی را بیمشکل، دارد. گذر از مسیر خاکی به مناظرش می ارزد. چند دو راهی داریم اما مهمترینش برای ما قبل از ده کیوهنان بود. دو راهی قبل از کیوهنان را به سمت راست باید رفت نه کیوهنان! نشانه اول این دو راهی گذر از یک پل بر روی یک رودخانه است و نشانی دوم اینکه اگر از ده کیوهنان گذر کردید بدانید که 5 کیلومتری باید برگردید. متاسفانه برخی تابلو های مسیر پاک شده اند.
ظهر به کامیاران رسیدیم. در کنار پارکی کوچک به فکر تدارک ناهار بودیم که باران شدت گرفت. صندلی ماشین را به وضعیت تخت بردیم و آشپزی را با کمک های فراوان عباس همان جا انجام دادیم! ناهارمان که تمام شد باران شدیدهم بند آمد!
ساعت3 یا 4 بعد از ظهر بود که حرکت از کامیاران بسوی پالنگان آغاز شد. همچنان که دو همسفر خواب بودند، 30 کیلومتر قبل از پالنگان دو همسفر دیگر تصمیم به خروج از جاده و سرگذاشتن به کوه به دنبال ابری استاده بر دامنه، گرفتند. به دنبال ابر وارد فرعی در سمت چپ جاده شدیم و سر از روستای تیله کوه در آوردیم. به ترافیک گوسفندی برخوردیم و همان ترافیک مسبب ارتباط ما با اهالی گرم و مهربان روستا شد. بعد از عکاسی در بالای دامنه دوباره به روستا بازگشتیم و قصد شب مانی در مسجد روستا کردیم که آقا توفیق پیش آمد ودعوت کرد که مهمانش باشیم. لبیک گویان به خانه توفیق رفتیم. وصف سادگی و صمیمت توفیق و خانواده اش را قطعا نمی توان به کلامت گفت. شام خوشمزه شیوا خانم، بازی با کودک 8 ماهه توفیق به نام آقا دلیر و هم کلامی با اسلام، برادر کوچکتر دلیر، همگی شب مانی خوب به ارمغان آورد.
صبح بعد از حمام خوب و صرف صبحانه و عکاسی عازم پالنگان شدیم. اسلام در نقش راهنمای محلی همسفر ما شد.
10 صبح در پالنگان بودیم. توریستی بودن ده پیدا بود. چند کیلومتر آخر منتهی به پالنگان پیچ ها تند بود. چون می خواستیم ماشین با آنهمه وسیله در نزدیکترین نقطه نسبت به خودمان قرار داشته باشد، دو باری از رودخانه گذشتیم (اصلا هم ربطی به هیجانش نداشت!)
اگر به پالنگان رفتید به خود زحمت دهید و در خلاف جهت رودخانه پیادهروی کنید تا به باغی که کباب ماهی میدهد برسید. ما دومین رستوران را انتخاب کردیم. یک پل چوبی ورودی اش است. کباب ماهی آنقدر خوشمزه بود که حتی در ساعت 11:30صبح و فاصله اندک از صبحانه باز هم چسبید.
از پالنگان حرکت در جادهی خاکی به سمت روستای هجیج را ادامه دادیم. از تفین، سرخه توت، اسپهریز و زوم و چند جای دیگر گذشتیم. در جایی از مسیر بر دیوزنا نیز مشرف شدیم. در طول مسیر مناظر رویایی و زیبا بود. کوه شاهو مشرف بر دره سیروان نیز در سراسر مسیر خودنمایی میکرد.
مسیری که از پالنگان به هجیج رفتیم خاکی بود اما در فصلی که باران نباشد خودروهای سواری می توانند از آن گذر کنند. البته توان گذر از مسیر به معنی سالم ماندن خودرو نیست چون طول مسیر خاکی، زیاد است. در صورتی که باران ملایم بهاری ببارد نیز شانس عبور برای سواری ها به شرط تمرکز راننده وجود دارد ولی در فصل پر باران و یا باران های چندین روزه مثل زمانی که ما رفتیم اصلا توصیه نمی کنم که با یک سواری مثل 206 به منطقه بروید.
عصر به آبشار بل رسیدیم. آب گوارا و شدت جریانی خیره کننده! اما متاسفانه چهره طبیعی آبشار چنان تخریب شده بود که رغبت به گرفتن عکس یادگاری هم کم میشد. ظاهر با آبگیری سدی در حال احداث این منطقه در آینده نزدیک به زیر آب خواهد رفت.
کمی بعد از آبشار به روستای هجیج رسیدیم. دقت کنید اگر از آبشار به سمت روستا می روید نباید از پل بگذرید جادهی قدیمی که از پل میگذرد اکنون مسدود است.
هجیج مسافرپذیر است. اهالی خانه های خود را اجاره می دهند. با شبی 50 تومان یک چهار دیواری و تنها همان چهار دیواری را می توانید کرایه کنید. روستا مثل خیلی روستاهای توریستی شده بود با این حال بازهم مردم گرم را می توانستی ببینی. در هجیج با سالم دوست شدیم. دعوت بسیار به منزل کرد اما ما پیشتر قصد اقامت در مکانی دیگر کرده بودیم.
در هجیج به عباس در برخورد با گروهی مهربان و خشن، خیلی خوش گذشت. صبح و صبحانه و عکس با مردمان ده و بعد حرکت در مسیری که از آن منع شده بودیم.
قصد ما رفتن به روستای ناو، سراچ گاه، گلی، دراویان و شیر دره بود بدون آنکه از کلجی بگذریم. توصیه های زیاد کردند که در شرایط بارانی اکنون به آنجا نروید و خطر نکنید و خیلی چیزهای دیگر. اما این مسیر را آقای رامیار امجدی، کوهنوردی از سنندج معرفی کرده بود و با ورنداز خودرو ما گفته بود که شما می توانید از این جاده بگذرید.
مسیر واقعا زیبا بود ام چند توصیه جدی دارم. اتومبیل تک دف قدرت عبور از جاده را ندارد در فصل خشک شاید نیسان آبی معروف بتواند از آن گذر کند. بسته به میزان بارندگی خودروی دو دف شما هم به مشکل جدی ممکن است بر بخورد. ما در مسیر یک گروه آفرود سوار اهل منطق با سه خودرو دیدیم که از وارد شدن به آن جاده امتناع کردند. همچنین خودرو آفرود همراه یک گروه کوهنوردی نیز به علت میزان گل و شل، امتناع نمود. با هر حال به نظر من در صورت تجربه رانندگی کافی در مسیر های آفرود گلی، سلامت فنی کامل خودرو و همراه داشتن تجهیزات یا تنها نبودن خودروی شما، امکان عبور از جاده را دارید و زیبایی دشت بالا در صورت وجود ابر و باران آنقدر گیرا هست که کمی خطر کنید. یک توصیه دیگر خودروهایی مثل رونیز یا پاترول چهاردر دچار در پیچها سختتر عبور خواهند کرد، پاترول دو در من در تعدادی از پیچ ها سه فرمان گذر میکرد. همچنین در یکی دو نقطه از مسیر بین ناو و سراچ گاه به علت گل و شل و پیش آمدن صخره در همان نقطه، با کوچکترین کم تجربگی احتمال برخورد بدنه از پهلو به صخره وجود دارد. خلاصه که با احتیاط برید. امیدوارم درسال آینده در گروه آنو برای همین مسیر برنامه پیاده روی بگذاریم.
پس از قسمت های سخت آفرود به گروهی از جوانان کرد رسیدیم که به گرمی ما را پذیرا شدند. ناهار را مهمانشان بودیم. ساعاتی خوش در کنار این عزیزان داشتیم. در نهایت حدود ساعت 4:30 به اورمان تخت رسیدیم. از سنگی تقدیس شده و پیر شالیار دیدن کردیم. کلانه و آش دوغ را کنار هتل اورامان چشیدیم و بعد به جاده زدیم.
بستنی فروشی کنار خیابان اصلی را در روستای ... امتحان کنید. طعم دارچینش دلچسب بود. توت فرنگی کردستان هم که نیاز به تعریف ندارد. مناظر چمنزار و جنگل های تنک در جاده ی منتهی به مریوان نیز بسیار چشمگیرند. حتما در فصل مناسب به این منطقه سفر کنید.
در سنندج در رستورانی خوب با قیمت خوب شام خوردیم. رستوران جهان نما. در سنندج از همسفرمان، اسلام، جدا شدیم. صندلی عقب را به وضعت تخت بردیم تا خواب راحتتر باشد. حدود ساعت 12:30 نیمه شب در ابتدای مسیر سنندج به تهران بودیم. با دیدن ماشین عروس کلی ذوق کردیم و کلی هیجان تولید کردیم و بعد مسرور و خندان راندیم. ساعت 7 صبح در پارکینگ خانه مان در تهران بودیم. آنقدر خوش گذشته بود که همچنان می خندیدم، آنقدر می خندیدیم که حتی عباس برای بستن باتری ماشین هم نمی توانست تمرکز کند! خوش گذشت. به امید سفر های بعدی.
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply
You can see links before reply